کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

اسباب بازیهای پیچ کردنی

ا ین دوچرخه را چند روز پیش واسه کسرا خریدیم  که تمامی قطعاتش به هم وصل میشن   دوتا آچار  و ابزار کار برای شل و سفت کردن پیچ و مهره ها داره.    کسرا خیلی از این وسیله استقبال کرد و همش میگفت خودم میخوام اینکار را انجام بدم   و هر جا میریم این دوچرخه را با خودش میاره شما هم اگه فوایدش را بدونین حتما میخرین.    فواید اسباب بازی های پیچ کردنی * تقویت و پرورش مهارتهای حرکتی. * تقویت و پروش حرکات ظریف. * رشد قدرت تشخیص اندازه ها در کودک. * هماهنگی و تقویت عضلات چشم و دست. * پروش مفهوم انطباق یک به یک اشیا. * پروش حس بساوایی. * پروش ...
31 ارديبهشت 1391

اسباب بازیهای پیچ کردنی

ا ین دوچرخه را چند روز پیش واسه کسرا خریدیم که تمامی قطعاتش به هم وصل میشن دوتا آچار و ابزار کار برای شل و سفت کردن پیچ و مهره ها داره. کسرا خیلی از این وسیله استقبال کرد و همش میگفت خودم میخوام اینکار را انجام بدم و هر جا میریم این دوچرخه را با خودش میاره شما هم اگه فوایدش را بدونین حتما میخرین. فواید اسباب بازی های پیچ کردنی * تقویت و پرورش مهارتهای حرکتی. * تقویت و پروش حرکات ظریف. * رشد قدرت تشخیص اندازه ها در کودک. * هماهنگی و تقویت عضلات چشم و دست. * پروش مفهوم انطباق یک به یک اشیا. * پروش حس بساوایی. * پروش قدرت ادراک به وسیله چشم. * احساس رضایت از پیچ کردن یک مهره و ا...
31 ارديبهشت 1391

ادامه روزهای رنگی و تجربیات کسرا

روز پنجشنبه قراربود امیر علی بیاد پیش کسرا و توی خونه با هم بازی کنن به محض اینکه چشم کسرا از خواب وا شد امیر علی را صدا زد و اونهم اومد خونمون و با هم بازی کردن خیلی با هم جورند تا ظهر با هم بودند هر وقت هم که امیر علی به در ورودی نزدیک میشد جیغ کسرا بالا میرفت که نرو خونتون پیش من بمون و باهم چندین بار به حیاط رفتند تا اینکه خواهرش اومد و امیر علی را صدا کرد، اونهم به خونشون رفت . با هزار ترفند آقا کسرا را ساکت کردیم بعد ناهار استراحت کرد وقتی از خواب بعد از ظهر  بیدار شد اونو به فروشگاه و پارک بردیم توفروشگاه واسش یک دوچرخه اسباب بازی و دوتا کتاب حسنی خریدیم و بعد  به پارک رفتی...
31 ارديبهشت 1391

ادامه روزهای رنگی و تجربیات کسرا

روز پنجشنبه قراربود امیر علی بیاد پیش کسرا و توی خونه با هم بازی کنن به محض اینکه چشم کسرا از خواب وا شد امیر علی را صدا زد و اونهم اومد خونمون و با هم بازی کردن خیلی با هم جورند تا ظهر با هم بودند هر وقت هم که امیر علی به در ورودی نزدیک میشد جیغ کسرا بالا میرفت که نرو خونتون پیش من بمون و باهم چندین بار به حیاط رفتند تا اینکه خواهرش اومد و امیر علی را صدا کرد، اونهم به خونشون رفت . با هزار ترفند آقا کسرا را ساکت کردیم بعد ناهار استراحت کرد وقتی از خواب بعد از ظهر بیدار شد اونو به فروشگاه و پارک بردیم توفروشگاه واسش یک دوچرخه اسباب بازی و دوتا کتاب حسنی خریدیم و بعد به پارک رفتیم که خیلی بهش خوش گ...
31 ارديبهشت 1391

روز های رنگی و تجربیات کسرا

چهارشنبه به خونه رفتم کسرا خواب بود و منهم رفتم و استراحت کردم بابا ی کسرا مامان حاجیو به خونشون برد و منو کسرا تو خونه موندیم وقتی کسرا بیدار شد ، طبق معمول بهونه حیاط و بیرون را گرفت منهم آماده شدم و اونو به حیاط بردم و یک توپ هم بهش دادم تا بازی کنه ، البته تا آب و شلنگ هست خیلی با توپ کاری نداره و خودش را با آب دادن به گلها مشغول میکنه ، که چند باری هم باید لباس های خیسش عوض بشه. وقتی داشتم عکس می انداختم با تعجب دیدیم که یک گلبرگ را روی دستش گذاشت و چند بار دستش را محکم به گلبرگ میزد انگار میخواست اونو بترکونه نمی دونم این کار را از کی یاد گرفته ولی در حین اینکه دوست نداشتم اینکار را تکرار کنه...
30 ارديبهشت 1391

کسرا کچل می شود

د یروزکه از سر کار به خونه رفتم دیدم کسرا به استقبالم نیومد فهمیدم خوابیده تو اتاقش رفتم دیدم روسری سرشه ، باباش گفت که حمام کرده ،یک کمی بالای  سرش نشستم تا بیدار شه وقتی بیشترنگاش کردم دیدم انگار مو نداره شوکه شده بودم چون باباش از ته موهای کسرا را زده بود . علتش هم این بود که موهاش فر ه و برای شونه کردن و شستشو اذیت می شد.   ا ز اونجا یکه سر ش را مدام تکون میداده واجازه کوتاه کردن نمیداده باباش مجبور میشه  تا از ته موهاشو را با ماشین اصلاح کنه ، وفتی بیدار شد و منو دید گفت مامان موهام   نیست . من با  اینکه خیلی ناراحت بودم خودمو خوشحال نشون دادم و بهش گفت...
30 ارديبهشت 1391

کسرا کچل می شود

د یروزکه از سر کار به خونه رفتم دیدم کسرا به استقبالم نیومد فهمیدم خوابیده تو اتاقش رفتم دیدم روسری سرشه ، باباش گفت که حمام کرده ،یک کمی بالای سرش نشستم تا بیدار شه وقتی بیشترنگاش کردم دیدم انگار مو نداره شوکه شده بودم چون باباش از ته موهای کسرا را زده بود . علتش هم این بود که موهاش فر ه و برای شونه کردن و شستشو اذیت می شد. ا ز اونجا یکه سر ش را مدام تکون میداده واجازه کوتاه کردن نمیداده باباش مجبور میشه تا از ته موهاشو را با ماشین اصلاح کنه ، وفتی بیدار شد و منو دید گفت مامان موهام نیست . من با اینکه خیلی ناراحت بودم خودمو خوشحال نشون دادم و بهش گفتم چه خوشگل شدی و دیگه تو حمام و...
30 ارديبهشت 1391

روز های رنگی و تجربیات کسرا

چهارشنبه به خونه رفتم کسرا خواب بود و منهم رفتم و استراحت کردم بابا ی کسرا مامان حاجیو به خونشون برد و منو کسرا تو خونه موندیم وقتی کسرا بیدار شد ، طبق معمول بهونه حیاط و بیرون را گرفت منهم آماده شدم و اونو به حیاط بردم و یک توپ هم بهش دادم تا بازی کنه ، البته تا آب و شلنگ هست خیلی با توپ کاری نداره و خودش را با آب دادن به گلها مشغول میکنه ، که چند باری هم باید لباس های خیسش عوض بشه.   وقتی داشتم عکس می انداختم با تعجب دیدیم که یک گلبرگ را روی دستش گذاشت و چند بار دستش را محکم به گلبرگ میزد انگار میخواست اونو  بترکونه نمی دونم این کار  را از کی یاد گرفته ولی در حین اینکه دوست ...
27 ارديبهشت 1391

گرایش کسرا جهت دوست یابی

روز جمعه با کسرا به یک پارک خیلی با صفا رفتیم . این پارک به سمت جاده لشکرک    واقع  در شهرک شهید محلاتیه ،  به خا طر قرار گرفتن در ارتفاع ، هوای بسیار عالی داره چون قبلا باغ بوده و حالا به پارک تبدیل شده و سایل بازیش هم با پارک های دیگه متفاوته برای یکبار هم که شده حتما از این پارک دیدن کنید به رفتنش می ارزه.  کسرا حسابی واسه خودش دوست پیدا کرده بود و از اونها نمیخواست جدا شه و همش دنبال بچه ها میدویدو بازی میکرد من هم از پارک و بازی بچه ها که با شادی همراه بود عکس انداختم     بقیه عکسها در ادامه مطلب اینهم بازی فکریه که خیل...
24 ارديبهشت 1391

گرایش کسرا جهت دوست یابی

روز جمعه با کسرا به یک پارک خیلی با صفا رفتیم . این پارک به سمت جاده لشکرک واقع در شهرک شهید محلاتیه ، به خا طر قرار گرفتن در ارتفاع ، هوای بسیار عالی داره چون قبلا باغ بوده و حالا به پارک تبدیل شده و سایل بازیش هم با پارک های دیگه متفاوته برای یکبار هم که شده حتما از این پارک دیدن کنید به رفتنش می ارزه. کسرا حسابی واسه خودش دوست پیدا کرده بود و از اونها نمیخواست جدا شه و همش دنبال بچه ها میدویدو بازی میکرد من هم از پارک و بازی بچه ها که با شادی همراه بود عکس انداختم بقیه عکسها در ادامه مطلب اینهم بازی فکریه که خیلی جالب بود و توجه بچه ها را جلب میکرد ...
24 ارديبهشت 1391